۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۱

وضو

روزی پیرمردی وارد مسجد سامرا شدحسنین که در کمین بودند به او حمله کردند تا روش درست وضو گرفتن را به وی بیاموزنداما پیرمرد به آنها بیلاخی حواله کرد و بدون وضو برای نماز قامت بستپس از نماز حسنین راز کارش را پرسیدند، گفت:
این هفته ای که نبودم به قم و حرم نواده تان معصومه مشرف شده بودم، پس بهشت بر من واجب شد و دیگر دایم الوضو هستم، اصن برینمم وضوم باطل نمیشهنمازم دارم میخونم چون بعدش نهار میدن.
سپس به آن دو که کاسبی شان کساد شده بود نیشخندی زد و بیلاخ دوم را قرّاء تر حواله کرد!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر