۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۱

ادیان

عیسی مسیح بر حضرت وارد شد و گفت دین ما بر خلاف شما دین صلح و دوستی است و من نیز بر خلاف جدت پیامبری صلحطلب هستم پس به دین من درآیید. امام آنقدر این سخن را مسخره یافت که خود حاضر به جواب دادن به آن نشد و پشت به عیسی کرد و دشداشه را بالا زد و ماتحت خود را به او نشان داد و ماتحت حضرت در جواب گفت: ای پسر مریم٬ پیروان تو نیز مانند مسلمانان خونخوار و احمق بودند و هستند. تو هم در زندگی موقعیتی برای قتل و غارت نداشتی. جد من هم تا در زمانی که در مکه بود مانند تو صلح طلب بود. پس برو و کار و کاسبی ما را کساد نکن و گرنه با دانش لدنی خویش به همگان خواهم گفت که پدر اصلی ات یعقوب قصاب است که دم دیر مادرت مغازه داشت. عیسی خشتکش را برگرفت و برای گرفتن گوشت مجانی راهی مغازه یعقوب قصاب شد.

گفتگوی ادیان - مقدمه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر