۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۱

نقی متحول میشود

ابن قرمه سبزی روایت میکند که روزی خدمت امام نقی (علیه السلام) رسیدم. امام داشت سبزیهای حیاط مبارکشان را آب میداد. عرض کردم: یابن کساخیل! مگر خداوند برای هر قوم پیامبری از خودشان نفرستاد؟ امام با یک چرخش مارلون براندویی سرشان را بالا آورده و با نگاهی نافذ فرمودند

"
من دیگه امامت نمیکنم! اینجور کارا رو گذاشتم کنار! الانم پاک پاکم! از این به بعد میخوام زندگی کنم، میخوام برم سفر، با مردم دوست باشم، به زنها و مردها احترام بذارم، کتابای علمی بخونم، رمان بخونم، شعر بخونم ... خلاصه اینکه میخوام آدم باشم. شما هم برو زندگی کن. این خرافات و جهل و نادانی رو هم بزار کنار!"

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر