پشم الدین کشکولی نزد امامنا نقی رفتند و از حضرتش پرسیدند: "شیطان دوست الله است یا شریک الله؟". حضرت با نگاهی عصبانی پاسخ دادند: "این چه حرفیست کشکولی؟ تو که از صحابه خاص ما هستی، تو را چه میشود. معلوم است که هیچ کدام، همانا شیطان دشمن الله است". کشکولی ادامه داد: "آخر چطور ممکن است، طبق نظر اسلام شیطان بندگان الله را وسوسه میکند تا دچار گناه شوند، پس اگر شیطان نباشد دیگر کسی گناه نمیکند. خوب چرا الله شیطان را حذف نمیکند تا همه بندگان به بهشت بروند... یا الله زورش نمیرسد که در این صورت شیطان شریک اوست و یا دلش نمیآید که در این حالت رفیق اوست. حالت سوم هم اینست که الله مرض دارد که فعلا به این موضوع کاری ندارم". امام که این استدلال را شنید ماتحتش سرخ گشت ولی کظم غیض اختیار نمود و به نرمی دست بر شانه پشم الدین کشید و به او گفت: "ازت خوشم آمد، امشب را اینجا بمان که شام مهمان من هستی"."''. سپس امام سر یخچالشان رفتند و چندین قرص ویاگرا را با هم خوردند... نقل است پشم الدین کشکولی همان شب از حالت ماده به انرژی تبدیل گشت و به افسانهها پیوست...
امام نقی و پاسخهای خاص به پرسشهای خاص
امام نقی و پاسخهای خاص به پرسشهای خاص
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر