۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱

علم لدنی

یهودی ثروتمندی با لشگرش از سامرا میگذشت . امام نقی به اصحاب گفت برویم لشگر این مرد را تماشا کنیم .از سامرا خارج شدیم و هنگامی که فرد ثروتمند در حال عبور بود , امام نقی به او تنه ای زد و معذرت خواهی کرد و برفت. چند دقیقه ای نگذشت که شخص به سمت امام دوید و سم شمقدر را بوسید . من آن شخص را سوگند دادم و از او پرسیدم " چه شد که اینگونه کردی ؟ "
او پرسید " آیا این شخص پیامبر است ؟ "
گفتم " نه , پیامبر نیست "
گفت :" او پولی از من بزد که آن را در جیب مخفی عبایم پنهان کرده بودم و هیچ کس جز من و خدایم از آن باخبر نبود "

سوء استفاده های امام از علم لدنی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر