۱۳ خرداد ۱۳۹۱

چرا نقوی هستم؟


بسمک النقیهم

کمپین یادآوری امام نقی به شیعیان در یک سال و اندی پیش تشکیل شد و از بدو فعالیت با تهمت ها و توهین های افراد مذهبی و افراد وابسته به حکومت روبرو بود و هست. جاسوس اسرائیل، وهابی، بهایی و عامل تفرقه برانگیز انگلیس برچسب هایی بودند که هر روز شنیدیم و به آن خندیدیم. آرمان نقوی مبارزه با خرافات و دین است و این مطلب به دوست و دشمن ثابت شده است اما انگیزه و انرژی این حرکت از کجا می آید، مساله ای است که ذهن مذهبی ها را سخت به خود مشغول کرده است.

برای مخالفان ما باور به این مساله دشوار است که اکثر قریب به اتفاق ما شیعه زاده هستیم. باور این مساله سخت است که ما با تمام ادیان و خرافات مشکل داریم و دلیل تمرکز 90 درصدی ما بر شیعه اثنی عشری، تسلط سیاسی این ایدئولوژی بر میهن است. برای مخالفان ما باور این مساله ثقیل است که این همه انرژی که نقویان روزانه و برای این مدت طولانی گذاشته اند، بدون پاداش مادی باشد. از طرفی صفحه ای را می بینند که رویکرد طنز دارد که مسلما از نظر آنان نمی تواند مساله جدی باشد و با صفحه پ ن پ فرقی بکند؛ از طرف دیگر نقویانی را می بینند که 24 ساعت شبانه روز آنجا حضور دارند و آماده بحث و مناظره علمی، تاریخی، مذهبی هستند.

شاید هیچ صفحه ای در شبکه های اجتماعی پیدا نکنید که در این حد توسط مخاطبان آن کنترل و به روز رسانی شود. بارها شاهد شگفتی دشمنان و همینطور خنده دوستان گذری از این مساله حضور همیشگی تعداد زیادی نقوی در صفحه بودیم و هستیم. اما سوالی که برای همه آنها مشترک است، این است که واقعا با چه انگیزه ای تعدادی انسان که معلوم است، از سواد مناسبی برخوردارند و در گروه های مختلف سنی قرار دارند از وقت آزاد خود به این مقدار کوتاه کرده و به مساله ای یاری می رسانند که هیچ اجر دنیوی مستقیمی برای آنان در پی ندارد و مسلما آنها می دانند که بیشتر اعضای این صفحه به اجر اخروی هم معتقد نیستند!

بیشترین نقوی شیعه زاده ای است که به دنبال محبتی می گردد که در جامعه نسبت به او به عنوان یک کافر بروز نمی کند. کافر در جامعه اسلامی که برایمان در ایران ساختید و ساختند، موجودی نجس است که در بهترین و روشنفکر ترین حالت تنها حق زندگی دارد. کافر موجودی است بی اخلاق که با محارم خود زنا می کند و در مسائل مادی و معنوی قابل اعتماد نیست. کافر حق ازدواج با پسر یا دختر مورد علاقه اش را ندارد، زیرا با ضرس قاطع روزی به او خیانت خواهد کرد. زیرا آدم با خدایی نیست، پس شیطان است.

نقوی در این جمع خوشحال است. دیگر لازم نیست کفر خود را بپوشاند تا زنده بماند. دیگر لازم نیست انشالله بگوید و انشالله بشنود. دیگر لازم نیست برای خریدن محبت دهان خود را بر اعتقاداتش ببندد. دوستانی دارد هم درد که با او در ایران اسلامی بزرگ شدند، با او زجر کشیدند. به عبارت ساده تر هم سلولی بودند. نقوی در این جمع خوشحال است که می بیند تنها نیست. نقوی محبت می کند و محبت می بیند. نقوی زخم های دوستش را در آغوش می کشد، بدون اینکه توجه کند که او چه جنسیتی دارد یا چه گرایش جنسی دارد یا اهل کدام شهر است.

بیشترین نقوی شیعه زاده ای است که در صورت باز کردن دهانش احترامی در جامعه بسته شما ندارد. نقوی استاد دانشگاه است، ساندویچی دارد، دانشجوست، راننده تاکسی است، دکتر و مهندس است، بیکار است، شخصیت شناخته شده اجتماعی یا فرهنگی ست. در هر صورت هر مقام و منصبی که دارد یا ندارد، عقایدش مورد احترام نیست. کافیست که دهان خود را باز کند و کوچکترین انتقادی از اسلام بکند تا از دانشگاه اخراج شود، تا پروانه کارش از او گرفته شود تا در بهترین حالت با لگد به گوشه جامعه پرتاب شود، تا زمانی که غلط کردم بگوید، شاید دست از سرش بردارند. اگر در این فرآیند جانش را از دست ندهد! باید در تمام فرم های استخدام خود را شیعه زاده معرفی کند و صبح ها به تلاوت قران و زیارت عاشورا بپردازد.

نقوی در این جمع محترم هست. تا زمانی که توهین مستقیم به شخص حقیقی یا قومیتی یا جنسیتی نکرده است، می تواند در هر زمینه ای نظر بدهد. نظرش خوانده می شود و به نقد گذاشته می شود. نقوی در این جمع آزاد است و از این آزادی و احترام لذت می برد. از این هراس ندارد که به دلیل عقایدش به گوشه رانده می شود یا به دلیل عقایدش به زندان برود یا حتی جانش را از دست بدهد. نقوی احساس می کند که آن جایگاه اجتماعی که در ایران و جامعه ایرانی با قیمت بستن دهانش به دست آمده است؛ دست آورد واقعی او نیست. خود واقعی او نیست. خود واقعی نقوی در نقویت معنا پیدا می کند. جایی که اندیشه اش بدون ترس و واهمه بازگو می شود.

جمع کوچکی از جامعه نقوی را محدثین تشکیل می دهند. محدث می تواند نویسنده گمنامی باشد که هیچ گاه نام او را نشنیدید یا نویسنده و شاعر صاحب نامی. محدث می تواند جوانی باشد که تازه دست به قلم گرفته است یا پیر وبلاگ نویسی. محدث می تواند آن نویسنده جوانی باشد که به حجم غرش طوفان نوشته و همچنان می نویسد؛ اما از ترس جان و مالش قادر به انتشار آن نیست. محدث می تواند آن نویسنده ای باشد که کاغذ های نوشته هایش را مانند مواد مخدر در گوشه های چمدانش پنهان می کند تا سرش را به خاطر نوشته هایش بر باد ندهد. محدث شاعری ست که از کلیله و دمنه گفتن خسته شده است و می خواهد بغض تاریخی ما را فریاد بکشد تا چشمهایتان را بشوید.

محدث نقوی، محفلی دارد تا استعداد خود را محک بزند.محدث نقوی، جمعی نویسنده دیگر می بیند که همراه با او به جنگ خرافه آمده اند و به او کمک می کنند تا استدلال ضد مذهبی، هنر نویسندگی و عقاید او را تقویت و به روز کنند. دیگر نوشته هایش را در پستوی خانه نهان نکرده است. اجازه دارد که بنویسد و استعداد خود را بروز دهد. اجازه دارد که نویسنده باشد.

شاید به نظر خیلی از مخالفین ما این مساله به نظر برسد که نقویان پشت ماسکی مجازی پنهان شده اند و با نام های غیر واقعی فعالیت می کنند. آنها این مساله را نمی دانند که در واقع نقوی در این صفحه خودش است و در جامعه است که ماسک به صورت دارد. وقتی با شما دست می دهد و وقتی کرایه تاکسی را حساب می کند. هنگامی که جای خود را در مترو تعارف می کند و هنگامی که به شما خسته نباشید می گوید؛ آنجا نقوی ایستاده است که شما صورت او را می بینید اما اعتقاداتش زیر ماسکی سنگین و تعلیم دیده پنهان است.

و من النقی نوقیقکم
صحابه سوال کننده و دونیم شونده

سیزدهم جماعی الاول سال دوم نقوی

۳ نظر:

  1. لایه هفتم نقی۸:۱۷

    ابولاشی کتابی خواند از پال توئیچل که در آن عرفای سرزمین پارس را شاگردان مکتب خودش اک نامبرده بود. حتی عیسی مسیح بن خدا را هم شاگرد تنبل یکی از کلاسهای خصوصیشان نامبرده که بی اجازه رفت و اراجیفی تحویل عامه مردم داد!
    پس ابولاشی که سردرگم بود نزد امام رفت و پرسید:
    ای پسر رسولولا چگونه است که کسی اینچنین نامعقول سخن میگوید. مگر نمیبیند که عطار و مولوی و حافظ چه بسیار سخن ازخدا و پیغمبر و قرآن میگویند پس چطور رویش میشود و میگوید آنها به مکتب من بوده اند.
    امام حمام تاملی نمود و هچون دایی در سریال ایزل گفت: " به اینا نیست!"
    سپس با برق نگاهی که ناشی از سیاست آن بزرگوار بود ادامه داد:" وقتی ماله کشان خاک بر سر نمیتوانند اراجیف ما را سر و سامان بدهند، ما چه امیدی داشته باشیم که عطار و مولانا را همسوی ما نشان دهند. همان بهتر که به این فرقه ظاله منتسب شوند لکن این پال خیلی زیرک است و ما هم فتوایی جدید خواهیم داد:
    بسم النقی العامی العارف
    عطار و مولوی و حافظ جزو نقویون صدر تاریخ میباشند که به علت نیمه تمام گذاشتن دوران تحصیل، شمه ای از حالات عرفانی ما را بلغور کرده اند. آنچه را درست یافتید از ماست و آنچه را درست نیافتید از انحراف خودشان است.
    والسلام علی من اتبع النقی

    پاسخحذف
  2. ناشناس۱۸:۱۷

    هواپيماي نق 14

    اولين هواپيما ، به دست امام نقي ساخته شده است طبق مدركي كه در عكس ميبينيد نه ويبل رايت!!! ، مطمئن باشيد امام مان اسرار ساخت اين هواپيماي مافوق صوت ، را از قرآن استخراج نموده و سپس غربيها ششصد سال بعدا اين رمز راز را از مام نقي ربوده اند
    اين عكس توسط ابولاشي گرفته شده است ..اما بر فراز ابرها توسطهواپيماي نقوي يا همان نق 14

    http://sarzamineazad.blogspot.com/2012/09/emem-jafar-tayar.html

    پاسخحذف
  3. ناشناس۱:۰۳

    سال ۲۵۷۴ سال ( الله آدمکش) زدایی از ایران بزرگ.

    پاسخحذف