مدرسه-کلاس علوم تجربی
معلم: خوب بچه ها بنویسید سایه. نگاه کنید مثلا برای کاظم اون قسمت سیاه، سایه کاظمِ یا برای عسگری اِه ه ه ه . تو چرا سایه نداری!!؟؟
معلم دست عسگری را میگیرد و وی را بدو به دفتر مدیر میبرد.
:مشتلق بده، آقای مدیر یک امام کشف کردم
-خوب این بچه که امام زاده است، هنر نکردی
معلم در حالی که چراغ قوه را به طرف عسگری میگیرد میگوید: دیدین؟ این بچه سایه نداره
-آخه روال اینطوریه که پسر امام بعد از مرگ پدرش امام میشود ولی اینجا ...
خلاصه خبر در کل سامرا پخش میشود و طی یک نظرسنجی اس ام اسی در برنامه زلال احکام، (برای اینکه مشکلی بین این دو امام پیش نیاید) مقرر میشود که امام نقی امامت شمال سامرا و عسگری امامت جنوب سامرا را به عهده بگیرد.
گفته میشود به همین ترتیب و با تصاعد دو به توان n، امام ها تکثیر شدند.
"ده سگ بر جیفه ای به سر برند و دو امام در اِقلیمی نگنجند"
معلم دست عسگری را میگیرد و وی را بدو به دفتر مدیر میبرد.
:مشتلق بده، آقای مدیر یک امام کشف کردم
-خوب این بچه که امام زاده است، هنر نکردی
معلم در حالی که چراغ قوه را به طرف عسگری میگیرد میگوید: دیدین؟ این بچه سایه نداره
-آخه روال اینطوریه که پسر امام بعد از مرگ پدرش امام میشود ولی اینجا ...
خلاصه خبر در کل سامرا پخش میشود و طی یک نظرسنجی اس ام اسی در برنامه زلال احکام، (برای اینکه مشکلی بین این دو امام پیش نیاید) مقرر میشود که امام نقی امامت شمال سامرا و عسگری امامت جنوب سامرا را به عهده بگیرد.
گفته میشود به همین ترتیب و با تصاعد دو به توان n، امام ها تکثیر شدند.
"ده سگ بر جیفه ای به سر برند و دو امام در اِقلیمی نگنجند"
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر